گفتگوي
شبانه
در شب
ـ اندوه از دادن منصور قدرخواه
گلولهای که انجمادش
روحم را میدرد
در عمق سینهام است، مثل
جهنم که استخوانها را میسوزاند
میخواهم برگردم و به
مبارزین بپیوندم
مشتم را گره کنم و به
دهان سرنوشت بکوبم
میخواهم در خونم غرق
شوم تا آرامش،
درد بشر را تحمل کنم
تا زندگی برخیزد
که این مرگ پیروزیاست
بدرشاکر السیاب ـ شاعر
عراقی