۴/۰۹/۱۳۹۰

اصحاب اجنه، ترويج خرافه و پمپاژ تروريسم


به اصحاب اجنه توجه مکنید و از جادوگران پرسش منمایید
تا خود را با ایشان نجس سازید

کتاب سفر لاویان فصل 19 آیه 32

اصحاب اجنه هيولاهاي چهار شاخي نيستند كه وقتي آدم مي‌بيندشان زهره ترك بشود. حداقل به ظاهر مثل خود ما هستند. با دو چشم و دو دست و دو پا. اما سري دارند كه به قول جمالزاده به خاطر اين كه بويش زياد از حد عالم را به گند نكشد عمامه‌يي دورش پيچيده‌اند. ولي هر شكل و شمايلي هم داشته باشند، و هر حرفي هم بزنند و پز و قمپزي در كنند، تهوع‌آور هستند. كارهايي مي‌كنند كه جز ترويج خرافه و تبليغ جهل نيست. اما نبايد اشتباه كرد. يعني نبايد دچار ساده‌انديشي شد. اصحاب اجنه‌يي كه ما شاهد حكومتش هستيم تبليغ و ترويج جهل را با بالاترين دستاوردهاي علمي بشري دوست دارند. نكته‌يي غريب كه تنها در اين نوع خاص ايدئولوژي و حكومت شاهد هستيم.
شايد براي روشن‌تر شدن قضيه بهتر باشد قضيه را از جاي ديگري شروع كرد. در زمانة ما اگر يك حكومتي براي مجهز شدن به سلاح اتمي تلاش كند حداكثر اين است كه به عنوان يك دولت جنگ‌طلب شناخته مي‌شود. مي‌توان به اين حكومت ايراد گرفت كه براي ورود به باشگاه قدرت جهاني يا حريفاني كه دارد كوشش مي‌كند در صحنه تعادل قوا دست بالا را داشته باشد. اما چنين رژيمي قاعدتاً نمي‌تواند سلاح اتمي بخواهد و در ضمن زنان را در خيابان به جرم بد‌حجابي دستگير كند. اگر سلاح اتمي خوب است پس بايد فرهنگ آن را هم پذيرفت. يعني مثلاً بايد براي پيشرفت تكنولوژيك در همه زمينه‌ها سرمايه‌گذاري كرد. نمي‌شود كارخانه‌هاي مملكت روز به‌روز بيشتر ور‌شكست‌ شوند و هزاران متخصص و دكتر و مهندس مملكتي از زور بيكاري و فقر به مسافركشي بيفتند ولي «فن‌آوري» هسته‌يي‌اش پيشرفت داشته باشد و به بار نشيند. اگر چنين باشد يقيناً چيزي در اين ميان ماستمالي شده است.
اما اصحاب اجنة ما در عين حال كه چشم طمع به آخرين دستاوردهاي صنعتي و تكنولوژيك بشري دوخته‌اند، منحط‌ترين و عقب افتاده‌ترين فرهنگ و اخلاق را ترويج مي‌كنند. اين است كه از چارچوب ساير حكومتهاي قدرت‌طلب و ديكتاتوري كه به صورت كلاسيك قابل شناخت هستند خارج مي‌شوند. ماهيت و عملكرد آنها به هيچ‌وجه با هيچ معيار و محك كلاسيكي قابل بررسي نيست. مثلاً تصور كنيد حكومتي كه از يك طرف خواب يك خلافت جهاني را مي‌بيند و در صدد بلعيدن تمام كشورهاي مسلمان است يك چند مسأله بزرگ خبريش مي‌شود پناه بردن يك سگ گريان به حرم امام رضا. و يا درست همزمان با به راه انداختن جشنهاي آن چناني به خاطر ورودش به باشگاه اتمي دولتهاي بزرگ عكس مسخ شده دختر هلندي را چاپ مي‌كند كه به خاطر توهين به قرآن به هيأت سگي مشمئزكننده در آمده است.
اما تعجب ما هرمقدار هم كه باشد اندكي از واقعيت مساله كم نمي‌كند. اين ما هستيم كه بايد در شناخت و معيارهاي خود تجديد‌نظر كنيم. فراموش نكنيم كه اصحاب اجنه ما به درستي «مهيب‌ترين نيروي تاريخ» ناميده شده و اگر كسي به واقع خواهان ريشه‌كن كردن اين شجره خبيثه است، اول از همه بايد آن را خوب بشناسد.
در همين رابطه اجازه دهيد چند خبر را با هم مرور كنيم.
هر از گاهي با خبري چنيني مواجه مي‌شويم:
_ زني ببرنما در كرمانشاه پيدا شده. عكسش را هم مي‌توانيد برويد روي سايتهاي مربوطه ببينيد. نيمي از صورت اين زن به صورت ببر است و نيمي به شكل انسان. او به اين خاطر مانند ببر دم و سبيل پيدا كرده است كه قرآن را پاره و به زباله‌داني ريخته است.
_ جاي پاي يكي از ائمه در ديگ سمنوي خانه‌يي در روستاي ونارج (اطراف قم) ظاهر شد
_ در دهلران در آتش‌سوزي يك واحد ساختماني همه چيز سوخت و برباد رفت الّا دو قرآن موجود در خانه
_ نقش شمشير حضرت علي بر شاخ چپ گوسفندي در شهرستان شيبان، نزديك اهواز، پيدا شد. هيچ چاقويي گلوي اين گوسفند را نمي‌برد.
_ نامه دستخط امام زمان، آن هم به زبان فارسي، در مسجدي پيدا شد. خادم مسجد كه اين نامه را پيدا كرده نوشته است: «در تاريخ 12 محرم 1404 هجری قمری صندوق موقوفه مسجد را كه نذورات و كمك‌های مردمی در آن جمع و صرف اطعام به نام حضرت اباالفضل عليه‌السلام و عاشورا و مناسبت‌های ديگر دينی می‌شود، باز كردم و مشاهده نمودم به همراه پولهای درون صندوق نامه‌يی در آن انداخته شده كه روی آن دو عدد شكلات تقريبا بزرگ قرار دارد در حالی كه همه می‌دانيم اين شكلاتها هر قدر كوچك باشند ممكن نيست از روزنه باريك صندوق به درون آن وارد شده باشند».
¬_ در چاه عريضه جمكران هرروزه علاوه بر تعداد زيادي دعاي درخواست براي ظهور هرچه زودتر امام زمان مقداري بخشنامه اداري و پيشنهاد انتصابات ريخته مي‌شود.
و بالاخره جديدترين خبرها از اين نوع. تا به حال خبر ظهور حضرت مهدي را در جبهه‌هاي جنگ كه بعضاً سوار اسبي سفيد بوده شنيده بوديم. البته در برخي از همان خبرها آمده بود كه چطور سوار سپيدپوش دستگير شده و لو رفته كه ارسالي از سوي يكي از مراكز غيبي بسيج بوده. اما روزنامه آفتاب در روز 16ارديبهشت ماه گذشته خبري نوشت كه روي دست اين همه دجالبازيها بود. خبر را عيناً نقل مي‌كنم: «زنی که ادعا می‌کرد همسر حضرت صاحب‌الامر (عج) می‌باشد بازداشت شد. این زن یکسال پیش ادعای خود را علنی ساخته بود و بسیاری از زنان ساده دل نیز به او گرویده بودند این زن موفق شده بود صدها میلیون تومان پول برای احداث یک حسینیه بسیار بزرگ از مریدان خود دریافت نماید. وی کارهای اولیه احداث این حسینیه را نیز به انجام رسانده بود»
به اين ترتيب مشخص مي‌شود كه آخوندها نه تنها دجال هستند كه دجال‌پرورند. حتي زنانشان هم روي دست همه شارلاتانهاي هفت خط بلند مي‌شوند و سطحي از شيادي ارائه مي‌كنند كه به‌راستي غير قابل باور است.
فراتر از اين موارد آخوندها براي اين قبيل كارهاي خود تمام دستاوردهاي علمي و آخرين تكنيكهاي دانش امروز را به خدمت گرفته‌اند. سري به سايتهاي اينترنتي بزنيد و دنبال جادو و جنبل بگرديد، زياد معطل نخواهيد ماند. به زودي به سايتهايي مي‌رسيد كه در آن انواع جنها را معرفي كرده و حتي نحوه مقابله با آنها را هم آموزش مي‌دهند.
يكي از آنها را مرور كنيم: «از خطرناکترين جنها آل است که موجودي نامريي به شکل زن لاغر و بلند قد با پستانهاي آويخته توصيف شده. در صورت سرخ رنگ آل بيني‌يي از جنس گل قرار دارد. آل روبه روي زن زائو و نوزاد حاضر مي‌شود و اگر فرصت يافت و زائو تنها ماند جگر او را مي‌ربايد. سپس به سرعت به طرف آب مي‌رود و جگر زائو را به آب مي‌زند. زائو بلافاصله مي‌ميرد. براي جلوگيري از دستبرد آل بايد دور بستر زائو را با کارد يا قيچي که ناف نوزاد را با آن زده‌اند خط کشيد. سه يا پنج پياز را به سيخ کشيد و قيچي يا کارد يا شمشير و تفنگ و ديگر چيزهاي فلزي و نوک تيز در کنار اطاق گذاشت. آل و از ما بهتران از چيزهاي فلزي نوک تيز مي‌ترسند. فرو کردن سوزن به پارچه‌يي و گذاشتن بالاي سر زائو براي رفع آل خوب است...»
اين مزخرفات عهد بوقي صدها بار توسط رمالها و فالگيرها تكرار شده است. اما اين كه بيايند براي تبليغ آن و صدها نمونه بدتر از اين، سايت هم درست كنند چيزي است كه فقط از آخوندها برمي‌آيد.
در قدم اول به نظر مي‌رسد كه هدف از اين كارها و خبرها ترويج خرافه است. كاري كه وظيفة تاريخي همه مرتجعان بوده و هست. آنها عملا به سازماندهي و نوسازي خرافات و جادو و جنبل پرداخته اند اين حرف غلط نيست. اما همة واقعيت را در بر ندارد.
آنها تنها نمي‌خواهند خرافه‌پروري كنند. تنها نمي‌خواهند جهل را ترويج كنند. تنها نمي‌خواهند تحميق كنند. همه اينها را مي‌خواهند و بالاتر از آن چيزي ديگري هم مي‌خواهند. ترويج خرافه در عملكرد داخلي رژيم آن روي سكة سركوب اوست. اين ترويج و سازماندهي خرافه در ارتباط مسقيم با بستن فله‌يي روزنامه‌ها و سانسور كتابهاي ارزشمند فرهنگي است. آخوندها تنها به قصابي و سلاخي هنر و فرهنگ مترقي و پيشرو كمر نبسته‌اند. تنها سايتهاي مخالفان و وب لاگهاي فردي را هك نمي‌كنند. تنها با فيلترگذاري روي سايتها، اختناقشان را بر اينترنت هم سايه گستر نمي‌كنند. بالاتر از همه مي‌خواهند و يا مجبورند بي‌فرهنگي خودشان را با تزريق يك ضدفرهنگ پر كنند. هم از اين رو بايد اقرار كرد آخوندها مرتجع هستند اما اصلاً معتقد نيستند كه اينترنت كفر است و به اين دليل بايد طرد و نفي شود. كما اين كه اصلاً «ضد فرهنگ و هنر» هم نيستند. اين سكه، روي ديگري هم دارد. روي ديگر آن عبارتست از انتشار انبوه و خرواري روزنامه و نشريه و كتاب بي‌محتوا و راه‌اندازي سايتها و وب‌لاگهاي مزخرف ضد فرهنگ و دانش براي تبليغ جهل و خرافه. از اين موضع آخوندها بسيار «هنردوست» هستند و بيشتر از هركس ديگر خواهان پيشرفت دانش و علم. از نظر آخوندها هرچيز حتي اينترنت حكم چراغي را دارد در دست آنها براي «گزيده‌تر بردن كالا». در اين مورد ترديدي داريد؟ سري به سايت «جن» بزنيد تا روشن شود كه اندك اغراقي در اين مورد نكرده‌ايم. هم‌چنين بهتر روشن شود آن روي سكة دستگيري روزانة وبلاگ نويسان جوان چيست؟
اما براساس يك تجربه اثبات شده مي‌توان دريافت كه هرسركوب داخلي آخوندي يك ما به‌ازاي خارجي هم دارد. قوانين بازي طوري است كه در شرايط جديد بين‌المللي حكومتهاي ديكتاتوري يا بايد از صحنه جارو شوند يا به تروريسم و كشاندن ميدان جنگ‌افروزيشان به ساير كشورها روي آورند. اين كار البته درد بي‌درمان عدم مشروعيت آنان را دوا نمي‌كند. اما به هرحال مفري است و قانون انتظار«فرج از اين ستون به‌آن ستون» حكم مي‌كند كه آخوندها در جستجوي فرج امام زمان به برنامه‌ريزي گسترده براي صدور تروريسم روي آورند. از همين جا ترويج خرافه حكم يك نوع پمپاژ جنون تروريستي «گردانهاي استشهادي» را به خود مي‌گيرد. در اين مورد هم نياز به بحث زيادي نداريم. كافي است به سايتهاي آخوندي از قبيل «موعود» مراجعه كنيد تا دريابيد كه اينترنت چه منافع عظيمي در فرج جويي حضرات دارد. يكي از اين قبيل نمونه‌ها را عيناً نقل مي‌كنم تا روشن شود كه آخوندها چگونه با پمپاژ خرافه و تطبيق روايات و احاديث جعلي با وقايع و شخصيتهاي معاصر تروريستهاي اعزامي خود را تغذيه رواني و ايدئولوژيك مي‌كنند. و چه نقشه‌هايي براي مردم عراق و نيروهاي ائتلاف در سر مي‌پرورند. نمونه زير در باره علائم ظهور « امام زمان (عج ) » در سرزمين عراق است. توضيحات داخل پرانتز از خود متن نقل شده و ما چيزي به آن نيفزوده‌ايم. در آن مي‌خوانيم:
«سرزمين عراق در عصر ظهور بر طبق روايات معتبر كانون تحولات بسيار مهمي است و منشأ، معبر و محل برخورد اكثر قيامهاي دوران ظهور است. شيصباني حاكم ستمگر عراق (صدام) در نزديكي ظهور از اين مكان جنگ را آغاز مي‌كند . سفياني بعد از كودتا در سوريه سرزمين عراق را فتح مي‌كند . سيد خراساني بعد از قيام به سوي عراق حركت مي‌كند و امام زمان (عج ) نيز بعد از قيام در مكه به سمت عراق پيش مي‌رود و سرانجام پس از پيروزي نهايي مركز حكومت خود را در كوفه قرار مي‌دهد . در شرايط فعلي نيز لحظه به‌لحظه عراق به سمت تحولات عظيم و مهم پيش مي‌رود و آن‌گونه كه از روايات ذكر شده است در حال تبديل شدن به مركز تحولات جهاني در عصر ظهور مي‌باشد . امام علي در مورد تحولات و فتح عراق در زمان ظهور مي‌فرمايد: … قلعه‌ها را بگشايند عراق را فتح كنند هر اختلافي را با خونريزي پاسخ گويند در چنين زماني ظهور صاحب‌الزمان (عج) را انتظار كشيد … حوادث جانكاه و كمرشكني روي دهد شكافنده‌ها (موشكها) بشكافند تيزپروازان(هواپيماها) به پرواز درآيند… عراق را فتح كنند هر اختلافي را با خونريزي پاسخ گويند (بشاره‌الاسلام ص74) حضرت در اشاره به خروج سفياني در نهج البلاغه مي‌فرمايند: 1. گويا او را مي‌بينم كه در شام فرياد برداشته و با پرچمهايش در حول و حوش كوفه مي‌گردد و به اهل كوفه‌ هم‌چون شتر سركش رو مي‌آورد، زمين را از سرهاي بريده فرش مي‌كند، دهانش گشوده، قدمش در زمين سنگين جولانش گسترده و هيبتش عظيم است. به خدا قسم شما را در اين طرف و آن طرف زمين پراكنده مي‌كند تا از شما جز به مانند باقي مانده سرمه در چشم باقي نماند اين برنامه ادامه دارد تا عرب بر سر عقل آيد (نهج البلاغه خطبه 138) در نامه امام زمان به شيخ مفيد (ره ):...گروههايي منحرف از اسلام بر عراق تسلط يابند و با كردارهاي زشت خود موجب كمبود ارزاق (محاصره اقتصادي) در عراق مي‌شوند.سپس با هلاكت طاغوتي از طواغيت(صدام)اين فاجعه برطرف مي‌شود... (بحارالانوار ج 53 ص 175) اوضاع فعلي عراق نشان مي‌دهد كه ما چقدر به ظهور نزديك شده‌ايم».
حال به اخبار و وقايع روزمره عراق نگاه كنيم! در كنار انبوه كشتارها، از زن و مرد و كوچك و بزرگ ، و، فوج عظيم قربانيان تروريسم كوري كه با «عمليات استشهادي» يكي از تروريستهاي رژيم به خون درغلتيده‌اند، اين جمله را دوباره بخوانيم « زمين را از سرهاي بريده فرش مي‌كند» و به انفجارهاي روزانه و پياپي مراكز مذهبي و عمومي‌و گسترش فقر در گوشه و كنار اين سرزمين محنت‌زده اندكي فكر كنيم و به اين سوگند توجه كنيم كه: «به خدا قسم شما را در اين طرف و آن طرف زمين پراكنده مي‌كند تا از شما جز به مانند باقيمانده سرمه در چشم باقي نماند». و چشم انداز چيست؟ آيا مفهوم مادي و مجسم اين قبيل تعبيرها روشن است؟ نيازي نيست كارشناس نظامي بود تا معناي اين برنامه‌ريزيهاي تروريستي را فهميد. و نيازي به استراتژيست بودن نيست تا بدانيم آخوندها به‌رغم همه چك و چانه زدنهاي زبونانه‌شان چه آشي براي براي نيروهاي ائتلاف پخته‌اند.
من فكر مي‌كنم نه تنها از هر عراقي كه اگر از هر سرباز آمريكايي مستقر در عراق هم بپرسيد برايتان خوب توضيح مي‌دهد.
مي‌ماند اين كه ما به گفته كتاب مقدس توجه بكنيم يا «سازش» را اصل بگيريم. تا به حال كه خيليها در مماشات با اصحاب اجنه، خود را نجس كرده‌اند.

۳/۳۰/۱۳۹۰

مردگان ما را دوست مي دارند


مردگان ما را دوست مي دارند!

يادآوري:

اين شعر را فروردين پارسال نوشته بودم اين روزها موردي پيش آمد كه دوباره خواندمش و تفي كرد بر جهان بي فتوت و فراموشي هاي عمدي و سهوي... بگذريم كه مي گذرد...رسم موريانه هاست...بزدلانه و حقير و پر از ريا....و تقديم به برادر قهرمانم مجاهد صديق مهدي افتخاري در پاسخ به ياوه سراييهاي اطلاعات منفور آخوندي...



مردگان ما را دوست مي دارند!

عشق بي هزينة كينه ورزان

ارزاني مردارها!

شهيدان را نيالاييم!

رسم موريانه هاست:

ـ بزدلانه و حقير و پر از ريا ـ

تقديس پرندة مرده،

و لعنت بر آسمان

و پرنده اي كه

دو سوي آبي ها را به هم مي دوزد.

حقير است و پر از ريا

آن كه مي پوشاند لرزه هاي ترس خود را

و با دهاني از خار و نمك

آواز مي خواند

براي سفر كردگان در بادهاي مسموم.

اين باد موذي فرصت است

كه مي وزد در گوشهاي درخت

بي آن كه بگويد اين پرنده،

كه پر كشيده در اكنون آسمان سياه،

ادامه كدام پرواز است؟

يا خود، كدام آواز است؟

6فروردين89

۳/۱۷/۱۳۹۰

اشرف , حسادت يا سرفرازي؟(سخنراني زنده ياد ستار لقايي در حمايت از اشرف)





اين روزها همه جا حرف اشرف است و حمايت از اين كانون استراتژيك نبرد و پايداري। هركس عقيده و نظر خود را مي دهد। و من نمي دانم چرا ياد زنده ياد ستار لقايي افتادم। نويسنده غيرتمندي كه به شرف كلام متعهد بود। به دفاع از اشرف برخاست و ميزان وفاداري خود را به حرمت پايمال شده كلمات نشان داد। او با وارستگي تمام هميشه مي گفت به دلاوران اشرفي «حسادت» مي كند كه در كنارشان نيست। اين ميزان صداقت او تحسين هر انساني را برمي انگيزد। البته روشن است كه واژه «حسادت» واژه درستي نيست। و ستار از روي فروتني آن را به كار برده است। من واژه درست را «سرفرازي» مي دانم। ما هميشه به خاطر داشتن اشرفيها احساس سرفرازي مي كنم। نسبت به آنها هم از اين موضع «حسادت» مي كنيم
ستار, كه همه ما و كساني كه او را مي شناختند به داشتن خصائل انساني معروف بود در شهريور پارسال ما را ترك كرد و رفت। ولي او در ارديبهشت ८८ در جمع هواداران مجاهدين در لندن حاضر شد و سخنراني سرشار از احساس و اداركي كرد كه من بد نديدم به خاطر زنده نگهداشتن ياد او عينا اين سخنراني را نقل كنم

يادش گرامي


خواهران، برادران و فرزندان عزيزم


من به عنوان يك نويسنده و يك روزنامه نويس ايرانى كه بيش از 45 سال است كه قلم ميزنم و سردبيرى مجلاتى مثل تهران مصور، كودك و زندگى و جوانان رستاخيز رو بعهده داشته ام و همچنين سردبير داخلى روزنامه رستاخيز رو و نيز افتخار اين رو دارم كه در حال حاضر عضو هيئت دبيران كانون نويسندگان ايران در تبعيد هستم، به ايرانى بودم خودم افتخار مى كنم. و بابت ايرانى بودن خودم به جهان فخر مى فروشم. زيرا سرزمينى كه من در آن متولد شده ام، شير آهن كوه زنان و شير آهن كوه مردانى را در دامن خود پرورده است كه اكنون در شهر اشرف خواب از چشم اليگارشى آخوندى و جنايت كاران رژيم حاكم بر ايران ربوده است.


بله اشرف شهر شرف است. و مايه افتخار هر ايرانى آزاده و هر نويسنده و روشنفكر متفكر است. من پيامى براى دلاوران غيور و جسور اشرف دارم. نخست اينان چه پيروز شوند، چه موفق شوند اليگارشى آخوندى را سرنگون بكنند و چه به شهادت برسند نامشان با حروف زرين بر اوراق خاطرات و نيز مبارزات و تاريخ 30 ساله اخير نگاشته خواهد شد. اين طلايه داران آزادى چه رژيم ايران بخواهد و چه نخواهد بى ترديد در آنچه در داخل ايران ميگذرد بطور مستقيم و غير مستقيم تاثير مثبت داشته اند و دارند. از تظاهرات دانشجوئى گرفته تا تظاهرات كارگران، معلمان وديگر اقشار جامعه ايران. اين جوانان بايد مورد افتخار همه ما باشند.اما پيام ديگرى دارم براى اليگارشى آخوندى، براى حكومت جنايتكارى كه طى سى سال ميليونها تن كشته، فرارى، اعدامى، مفقودالاثر در كارنامه سياه خودش داره. اليگارشى آخوندى بايد بداند با دست آويزى و نيرنگ و خدعه و اجير كردن چند مزدور دولت عراق، نه مى تواند حركت مردم ايران را متوقف كند و مردم ايران اين اجازه را به او خواهند داد. اشرف در راس همه اينها قرار دارد. حكومت اسلامى كشته است كه بترساند و ترسانده است كه بماند. اما دلاوران اشرف و آنها كه در داخل ايران مبارزه مى كنند – از زنان گرفته تا فرهنگيان و دانشجويان، اين ماشين هراس را از كار انداخته اند. اكنون دولت حكومت خامنه اى و پاسدار احمدى نژاد مستعصل شده اند. اين است كه من به اشرف افتخار مى كنم. به ساكنان اشرف افتخار مى كنم. از اعدام خبيثانه و جنايتكارانه حجت زمانى – چيزى نمى گذرد. اگر اين دولت مى توانست بر اوضاع حاكم بشود با اعدامهاى سال 62 و 67 به اين مهم براى خودش رسيده بود. اما هر قطره خونى كه بر زمين مى افكند، هر حجت زمانى كه بر دار مى كشد، از خونشان سياوشان، هزاران و صدها هزار، حجت زمانى در سرزمين ايران ميرويد. و اكنون سرزمينى با 70 ميليون حجت زمانى، روياروى اليگارشى آخوندى ايستاده است. اليگارشى آخوندى بايد برود و ميرود، با توان شما، با بازوى شما، با نيروى دلاوران اشرف، با خيزش دلاورانه دانشجويان، معلمان، كارگران و زنان ايران. اين حكومت خواهد رفت. پيام ديگرى هم دارم براى دولتمردان عراقى. دولتمردان عراقى بايد بدانند كه اليگارشى آخوندى حكومت خدعه و نيرنگ است. اگر دل بسته اند كه اين حكومت به نوعى در آرامش عراق به آنان كمك كند. ااشتباه مى كنند. آنچه در عراق مى گذرد از تهران نشئت مى گيرد. از بيت خامنه اى – از بيت پاسدار احمدى نژاد، از وزارت اطلاعات، از سپاه پاسداران، از بسيج. دولت عراق بداند اگر موئى از سر دلاوران اشرف كم بشود ملت ايران، روشنفكران ايران، يا حداقل بخشى از ملت ايران و بخشى از روشنفكران ايران، اين گناه را هرگز بر دولت مردان عراق نخواهند بخشيد. عداوت و كينه اى بين آنان و ملت ايران و نيز بخشى از ملت عراق، بويژه عشاير، بويژه روشنفكران، كينه و عداوتى اصلاح ناپذير توليد خواهد شد. دلتمردان عراق بايد بدانند كه رژيم اليگارشى آخوندى، حكومت خامنه اى، حكومت جلادان، حكومت پاسداران، ابتدا از آنها خواستار اخراج مجاهدين يا تحويل آنان به ايران هستند. چون چنين تقاضائى را برآورند، مرحله بعد از آنها خواهند خواست كه افرادى شبيه مقتدا صدر و ديگران و يا بقاياى الغاعده كه در عراق هست حكومت را بدست بگيره و يك حكومت جنايتكارى شبيه آنچه كه در ايران حاكم هست در عراق بر سر كار بيايد. و بعد تمام اين دولتمردان عراق يكى از پس ديگرى، همچنان كه دولتمردان زمان شاه اعدام شدند و نابود شدند، اعدام و نابود خواهند شد. من از اين پلتفورم به دلاوران اشرف درود ميفرستم। من به دلاوران اشرف حسادت مى كنم. حسادت مى كنم كه چرا من جزو آنها نيستم. كاش منهم در كنار آنان بودم. و به مريم و مسعود بايد بابت تشكلى كه بوجود آورده اند هم تبريك گفت و هم هر جورى كه ميشود از آنها حمايت كرد.


متشكرم.